تقديم به همه ي دوستان محترم

ساخت وبلاگ

این رمان کتابی شاخص در ادبیات آمریکا محسوب می شود.در این کتاب نویسنده تصویری نا متعارف از فرایند بلوغ یک پسر را نشان می دهد.هولدن کالفیلد نه دنیای اطراف خود را درک می کند و نه اصلا تمایلی به درک آن دارد.در واقع، بخش عمده‌ای از کتاب درباره احساس پشیمانی او بابت معلوماتی است که دارد. اگرچه معصومیت او در زمینه‌هایی همچون مدرسه، پول و غریزه جنسی از بین رفته است، ولی هولدن همچنان امیدوار است که بتواند از بقیه بچه‌ها محافظت کرده و آن‌ها را از این موضوعاتی که مختص بزرگسالان هستند دور نگاه دارد.او نسبت به معلم‌ها و والدینش بی‌اعتماد می‌شود، نه تنها به خاطر این که خودش را از آن‌ها جدا کند، بلکه همچنین به دلیل این که نمی‌تواند آن‌ها را درک کند. در واقع تنها بخش خیلی کوچکی از دنیا وجود دارد که هولدن به خوبی می‌فهمد. تنها افرادی که او به آن‌ها اعتماد دارد و مورد احترام قرار می‌دهد عبارتند از الی، برادر مرحومش و فیبی، خواهر کوچک‌ترش. به جز این دو نفر، هولدن بقیه آدم‌ها را حقه‌باز می‌بیند.این پسر با مجموعه ای از خاطرات عمدتا بد تنها می ماند.در بخش‌های پایانی و از طریق مواجهه او با آدم‌های مختلف می‌توان به این نتیجه رسید که او خوددار شده و کم‌تر دیگران را قضاوت می‌کند. این رشد شخصیتی هولدن ناشی از تلاش او برای تبدیل شدن به یک ناتور دشت است. او همچنان از بزرگسالی می‌ترسد و در برابر آن منفعل است، ولی دیگر جایگاه خود را پیدا کرده و می‌خواهد از معصومیت بچه‌های دیگر محافظت کند. او تصور می‌کند همچون شخصی است که لبه صخره‌ای ایستاده و باید مانع سقوط بچه‌های معصومی شود که ناخودآگاه از صخره سقوط کرده و از مرز بین کودکی و بزرگسالی عبور می‌کنند. تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 25 تاريخ : جمعه 25 اسفند 1402 ساعت: 14:34

این رمان کتابی شاخص در ادبیات آمریکا محسوب می شود.در این کتاب نویسنده تصویری نا متعارف از فرایند بلوغ یک پسر را نشان می دهد.هولدن کالفیلد نه دنیای اطراف خود را درک می کند و نه اصلا تمایلی به درک آن دارد.در واقع، بخش عمده‌ای از کتاب درباره احساس پشیمانی او بابت معلوماتی است که دارد. اگرچه معصومیت او در زمینه‌هایی همچون مدرسه، پول و غریزه جنسی از بین رفته است، ولی هولدن همچنان امیدوار است که بتواند از بقیه بچه‌ها محافظت کرده و آن‌ها را از این موضوعاتی که مختص بزرگسالان هستند دور نگاه دارد.او نسبت به معلم‌ها و والدینش بی‌اعتماد می‌شود، نه تنها به خاطر این که خودش را از آن‌ها جدا کند، بلکه همچنین به دلیل این که نمی‌تواند آن‌ها را درک کند. در واقع تنها بخش خیلی کوچکی از دنیا وجود دارد که هولدن به خوبی می‌فهمد. تنها افرادی که او به آن‌ها اعتماد دارد و مورد احترام قرار می‌دهد عبارتند از الی، برادر مرحومش و فیبی، خواهر کوچک‌ترش. به جز این دو نفر، هولدن بقیه آدم‌ها را حقه‌باز می‌بیند.این پسر با مجموعه ای از خاطرات عمدتا بد تنها می ماند.در بخش‌های پایانی و از طریق مواجهه او با آدم‌های مختلف می‌توان به این نتیجه رسید که او خوددار شده و کم‌تر دیگران را قضاوت می‌کند. این رشد شخصیتی هولدن ناشی از تلاش او برای تبدیل شدن به یک ناتور دشت است. او همچنان از بزرگسالی می‌ترسد و در برابر آن منفعل است، ولی دیگر جایگاه خود را پیدا کرده و می‌خواهد از معصومیت بچه‌های دیگر محافظت کند. او تصور می‌کند همچون شخصی است که لبه صخره‌ای ایستاده و باید مانع سقوط بچه‌های معصومی شود که ناخودآگاه از صخره سقوط کرده و از مرز بین کودکی و بزرگسالی عبور می‌کنند. تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 25 تاريخ : دوشنبه 21 اسفند 1402 ساعت: 17:50

این رمان کتابی شاخص در ادبیات آمریکا محسوب می شود.در این کتاب نویسنده تصویری نا متعارف از فرایند بلوغ یک پسر را نشان می دهد.هولدن کالفیلد نه دنیای اطراف خود را درک می کند و نه اصلا تمایلی به درک آن دارد.در واقع، بخش عمده‌ای از کتاب درباره احساس پشیمانی او بابت معلوماتی است که دارد. اگرچه معصومیت او در زمینه‌هایی همچون مدرسه، پول و غریزه جنسی از بین رفته است، ولی هولدن همچنان امیدوار است که بتواند از بقیه بچه‌ها محافظت کرده و آن‌ها را از این موضوعاتی که مختص بزرگسالان هستند دور نگاه دارد.او نسبت به معلم‌ها و والدینش بی‌اعتماد می‌شود، نه تنها به خاطر این که خودش را از آن‌ها جدا کند، بلکه همچنین به دلیل این که نمی‌تواند آن‌ها را درک کند. در واقع تنها بخش خیلی کوچکی از دنیا وجود دارد که هولدن به خوبی می‌فهمد. تنها افرادی که او به آن‌ها اعتماد دارد و مورد احترام قرار می‌دهد عبارتند از الی، برادر مرحومش و فیبی، خواهر کوچک‌ترش. به جز این دو نفر، هولدن بقیه آدم‌ها را حقه‌باز می‌بیند.این پسر با مجموعه ای از خاطرات عمدتا بد تنها می ماند.در بخش‌های پایانی و از طریق مواجهه او با آدم‌های مختلف می‌توان به این نتیجه رسید که او خوددار شده و کم‌تر دیگران را قضاوت می‌کند. این رشد شخصیتی هولدن ناشی از تلاش او برای تبدیل شدن به یک ناتور دشت است. او همچنان از بزرگسالی می‌ترسد و در برابر آن منفعل است، ولی دیگر جایگاه خود را پیدا کرده و می‌خواهد از معصومیت بچه‌های دیگر محافظت کند. او تصور می‌کند همچون شخصی است که لبه صخره‌ای ایستاده و باید مانع سقوط بچه‌های معصومی شود که ناخودآگاه از صخره سقوط کرده و از مرز بین کودکی و بزرگسالی عبور می‌کنند. تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 19 تاريخ : جمعه 11 اسفند 1402 ساعت: 18:07

کتابخانه‌ی نیمه‌شب داستانی است رازآلود از زندگی دختری سی‌وپنج ساله به نام نورا سید. او باوجود استعداد‌های فراوانی که در زمینه‌‌ی موسیقی، شنا، پژوهش و ... دارد، هیچ‌کدام از رویاهایش محقق نشده و نتوانسته به خواسته‌هایش جامه‌ی عمل بپوشاند. اکنون تمام وجودش را یأس و ناامیدی فراگرفته و با احساس ناکامی عمیقی دست‌وپنجه نرم می‌کند. مدام خودش را بابت هر اتفاقی ملامت می‌کند و میلی به ادامه‌ی زندگی ندارد. گمان می‌کند تمام تصمیماتی که تا به امروز گرفته است، اشتباه بوده‌اند. چند شب بعد از اینکه نورا گربه‌اش را از دست می‌دهد، دیگر دلیلی برای ادامه‌ی زندگی نمی‌یابد و دست به خودکشی می‌زند، اما اتفاقی معجزه‌آسا در انتظار اوست. نورا خودش را کتابخانه‌ای می‌‌بیند که تمام کتاب‌هایش زندگی‌های احتمالی او هستند و این شانس به او داده می‌شود که برخی از آن‌ها را امتحان کند. نورا که در زندگی فعلی خود حسرت‌های زیادی دارد و درهمه‌ی کار‌ها احساس شکست و ناکامی می‌کند، به دنبال زندگی‌ای می‌گردد که در آن خوشبخت و موفق باشد. او زندگی‌های متفاوت با انتخاب‌های به‌ظاهر درستی را امتحان می‌کند،‌ اما هیچ‌کدام از آن‌ها زندگی دلخواهش نیست؛ چراکه خودش هنوز معنای واقعی خوشبختی و موفقیت را پیدا نکرده است.بار سنگین حسرتانسان در زندگی خود هر لحظه ممکن است با حسرت مواجه شود، حتی اگر همه‌ چیز مطابق خواسته‌اش پیش رفته باشد، باز هم به اتفاقاتی که ممکن بود رخ بدهد و یا شرایطی متفاوت از آنچه هست، فکر می‌کند و بار سنگین حسرت را در سراسر زندگی به دوش می‌کشد. نورا به جایی می‌رسد که تمام زندگی‌اش در همین واژه‌ی «حسرت» خلاصه می‌شود و می‌داند که انتخاب‌های نادرستش مسبب این اتفاق بوده‌اند، اما شاید همه‌ی آن‌ها هم اشتباه نباشند. شاید مش تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 22 تاريخ : جمعه 11 اسفند 1402 ساعت: 18:07

این کتاب جز صد اثر برتر جهان بوده و داستان کتاب حول شخصیت دختری از طبقه متوسط انگلیس بنام الیزابت در قرن ۱۹ میلادی می باشد که مردی مغرور و ثروتمند بنام دارسی دلباخته می شود.شاکله کتاب به غیر از کلام شیوا و عامه پسند اتفاقات داستان،مربوط می شود به غرور دارسی وپیش داوری الیزابت در مورد شخصیت دارسی.دارسی از اشراف و طبقه ثروتمند هست که هرچه خواسته برایش محیا بوده است،زمانی که به الیزابت علاقه خود را با غرور عرضه میدارد اطمینان دارد،الیزابت بخاطر جایگاه و طبقه اجتماعی اش به او جواب مثبت خواهد داد.اما الیزابت بی اعتنا به جایگاه دارسی به او جواب رد می دهد.همین موضوع تلنگری می شود بر دارسی تا طرز فکر خود و نوع نگاهش به اطرافیان تغییر کرده و جهان بینی اش اصلاح شود.و همچنین الیزابت از پیش داوری هایش در مورد شخصیت دارسی پشیمان می شود چرا که الیزابت تنها با دیدن غرور از دارسی تمامی رذایل اخلاقی را به وی نسبت داده بود.در حالی که چنین نبود.و همه این نزدیکی و یکدستی در عقاید و نگرش ها در طبقات مختلف اجتماعی در سایه معجزه عشق به هم وصل و مرتبط گشتند. تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 36 تاريخ : سه شنبه 17 بهمن 1402 ساعت: 16:46

این رمان کتابی شاخص در ادبیات آمریکا محسوب می شود.در این کتاب نویسنده تصویری نا متعارف از فرایند بلوغ یک پسر را نشان می دهد.هولدن کالفیلد نه دنیای اطراف خود را درک می کند و نه اصلا تمایلی به درک آن دارد.در واقع، بخش عمده‌ای از کتاب درباره احساس پشیمانی او بابت معلوماتی است که دارد. اگرچه معصومیت او در زمینه‌هایی همچون مدرسه، پول و غریزه جنسی از بین رفته است، ولی هولدن همچنان امیدوار است که بتواند از بقیه بچه‌ها محافظت کرده و آن‌ها را از این موضوعاتی که مختص بزرگسالان هستند دور نگاه دارد.او نسبت به معلم‌ها و والدینش بی‌اعتماد می‌شود، نه تنها به خاطر این که خودش را از آن‌ها جدا کند، بلکه همچنین به دلیل این که نمی‌تواند آن‌ها را درک کند. در واقع تنها بخش خیلی کوچکی از دنیا وجود دارد که هولدن به خوبی می‌فهمد. تنها افرادی که او به آن‌ها اعتماد دارد و مورد احترام قرار می‌دهد عبارتند از الی، برادر مرحومش و فیبی، خواهر کوچک‌ترش. به جز این دو نفر، هولدن بقیه آدم‌ها را حقه‌باز می‌بیند.این پسر با مجموعه ای از خاطرات عمدتا بد تنها می ماند.در بخش‌های پایانی و از طریق مواجهه او با آدم‌های مختلف می‌توان به این نتیجه رسید که او خوددار شده و کم‌تر دیگران را قضاوت می‌کند. این رشد شخصیتی هولدن ناشی از تلاش او برای تبدیل شدن به یک ناتور دشت است. او همچنان از بزرگسالی می‌ترسد و در برابر آن منفعل است، ولی دیگر جایگاه خود را پیدا کرده و می‌خواهد از معصومیت بچه‌های دیگر محافظت کند. او تصور می‌کند همچون شخصی است که لبه صخره‌ای ایستاده و باید مانع سقوط بچه‌های معصومی شود که ناخودآگاه از صخره سقوط کرده و از مرز بین کودکی و بزرگسالی عبور می‌کنند. تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 39 تاريخ : سه شنبه 17 بهمن 1402 ساعت: 16:46

این کتاب جز صد اثر برتر جهان بوده و داستان کتاب حول شخصیت دختری از طبقه متوسط انگلیس بنام الیزابت در قرن ۱۹ میلادی می باشد که مردی مغرور و ثروتمند بنام دارسی دلباخته می شود.شاکله کتاب به غیر از کلام شیوا و عامه پسند اتفاقات داستان،مربوط می شود به غرور دارسی وپیش داوری الیزابت در مورد شخصیت دارسی.دارسی از اشراف و طبقه ثروتمند هست که هرچه خواسته برایش محیا بوده است،زمانی که به الیزابت علاقه خود را با غرور عرضه میدارد اطمینان دارد،الیزابت بخاطر جایگاه و طبقه اجتماعی اش به او جواب مثبت خواهد داد.اما الیزابت بی اعتنا به جایگاه دارسی به او جواب رد می دهد.همین موضوع تلنگری می شود بر دارسی تا طرز فکر خود و نوع نگاهش به اطرافیان تغییر کرده و جهان بینی اش اصلاح شود.و همچنین الیزابت از پیش داوری هایش در مورد شخصیت دارسی پشیمان می شود چرا که الیزابت تنها با دیدن غرور از دارسی تمامی رذایل اخلاقی را به وی نسبت داده بود.در حالی که چنین نبود.و همه این نزدیکی و یکدستی در عقاید و نگرش ها در طبقات مختلف اجتماعی در سایه معجزه عشق به هم وصل و مرتبط گشتند. تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 18 تاريخ : سه شنبه 10 بهمن 1402 ساعت: 17:51

این رمان کتابی شاخص در ادبیات آمریکا محسوب می شود.در این کتاب نویسنده تصویری نا متعارف از فرایند بلوغ یک پسر را نشان می دهد.هولدن کالفیلد نه دنیای اطراف خود را درک می کند و نه اصلا تمایلی به درک آن دارد.در واقع، بخش عمده‌ای از کتاب درباره احساس پشیمانی او بابت معلوماتی است که دارد. اگرچه معصومیت او در زمینه‌هایی همچون مدرسه، پول و غریزه جنسی از بین رفته است، ولی هولدن همچنان امیدوار است که بتواند از بقیه بچه‌ها محافظت کرده و آن‌ها را از این موضوعاتی که مختص بزرگسالان هستند دور نگاه دارد.او نسبت به معلم‌ها و والدینش بی‌اعتماد می‌شود، نه تنها به خاطر این که خودش را از آن‌ها جدا کند، بلکه همچنین به دلیل این که نمی‌تواند آن‌ها را درک کند. در واقع تنها بخش خیلی کوچکی از دنیا وجود دارد که هولدن به خوبی می‌فهمد. تنها افرادی که او به آن‌ها اعتماد دارد و مورد احترام قرار می‌دهد عبارتند از الی، برادر مرحومش و فیبی، خواهر کوچک‌ترش. به جز این دو نفر، هولدن بقیه آدم‌ها را حقه‌باز می‌بیند.این پسر با مجموعه ای از خاطرات عمدتا بد تنها می ماند.در بخش‌های پایانی و از طریق مواجهه او با آدم‌های مختلف می‌توان به این نتیجه رسید که او خوددار شده و کم‌تر دیگران را قضاوت می‌کند. این رشد شخصیتی هولدن ناشی از تلاش او برای تبدیل شدن به یک ناتور دشت است. او همچنان از بزرگسالی می‌ترسد و در برابر آن منفعل است، ولی دیگر جایگاه خود را پیدا کرده و می‌خواهد از معصومیت بچه‌های دیگر محافظت کند. او تصور می‌کند همچون شخصی است که لبه صخره‌ای ایستاده و باید مانع سقوط بچه‌های معصومی شود که ناخودآگاه از صخره سقوط کرده و از مرز بین کودکی و بزرگسالی عبور می‌کنند. تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 17 تاريخ : سه شنبه 10 بهمن 1402 ساعت: 17:51

این کتاب جز صد اثر برتر جهان بوده و داستان کتاب حول شخصیت دختری از طبقه متوسط انگلیس بنام الیزابت در قرن ۱۹ میلادی می باشد که مردی مغرور و ثروتمند بنام دارسی دلباخته می شود.شاکله کتاب به غیر از کلام شیوا و عامه پسند اتفاقات داستان،مربوط می شود به غرور دارسی وپیش داوری الیزابت در مورد شخصیت دارسی.دارسی از اشراف و طبقه ثروتمند هست که هرچه خواسته برایش محیا بوده است،زمانی که به الیزابت علاقه خود را با غرور عرضه میدارد اطمینان دارد،الیزابت بخاطر جایگاه و طبقه اجتماعی اش به او جواب مثبت خواهد داد.اما الیزابت بی اعتنا به جایگاه دارسی به او جواب رد می دهد.همین موضوع تلنگری می شود بر دارسی تا طرز فکر خود و نوع نگاهش به اطرافیان تغییر کرده و جهان بینی اش اصلاح شود.و همچنین الیزابت از پیش داوری هایش در مورد شخصیت دارسی پشیمان می شود چرا که الیزابت تنها با دیدن غرور از دارسی تمامی رذایل اخلاقی را به وی نسبت داده بود.در حالی که چنین نبود.و همه این نزدیکی و یکدستی در عقاید و نگرش ها در طبقات مختلف اجتماعی در سایه معجزه عشق به هم وصل و مرتبط گشتند. تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1402 ساعت: 17:44

این رمان کتابی شاخص در ادبیات آمریکا محسوب می شود.در این کتاب نویسنده تصویری نا متعارف از فرایند بلوغ یک پسر را نشان می دهد.هولدن کالفیلد نه دنیای اطراف خود را درک می کند و نه اصلا تمایلی به درک آن دارد.در واقع، بخش عمده‌ای از کتاب درباره احساس پشیمانی او بابت معلوماتی است که دارد. اگرچه معصومیت او در زمینه‌هایی همچون مدرسه، پول و غریزه جنسی از بین رفته است، ولی هولدن همچنان امیدوار است که بتواند از بقیه بچه‌ها محافظت کرده و آن‌ها را از این موضوعاتی که مختص بزرگسالان هستند دور نگاه دارد.او نسبت به معلم‌ها و والدینش بی‌اعتماد می‌شود، نه تنها به خاطر این که خودش را از آن‌ها جدا کند، بلکه همچنین به دلیل این که نمی‌تواند آن‌ها را درک کند. در واقع تنها بخش خیلی کوچکی از دنیا وجود دارد که هولدن به خوبی می‌فهمد. تنها افرادی که او به آن‌ها اعتماد دارد و مورد احترام قرار می‌دهد عبارتند از الی، برادر مرحومش و فیبی، خواهر کوچک‌ترش. به جز این دو نفر، هولدن بقیه آدم‌ها را حقه‌باز می‌بیند.این پسر با مجموعه ای از خاطرات عمدتا بد تنها می ماند.در بخش‌های پایانی و از طریق مواجهه او با آدم‌های مختلف می‌توان به این نتیجه رسید که او خوددار شده و کم‌تر دیگران را قضاوت می‌کند. این رشد شخصیتی هولدن ناشی از تلاش او برای تبدیل شدن به یک ناتور دشت است. او همچنان از بزرگسالی می‌ترسد و در برابر آن منفعل است، ولی دیگر جایگاه خود را پیدا کرده و می‌خواهد از معصومیت بچه‌های دیگر محافظت کند. او تصور می‌کند همچون شخصی است که لبه صخره‌ای ایستاده و باید مانع سقوط بچه‌های معصومی شود که ناخودآگاه از صخره سقوط کرده و از مرز بین کودکی و بزرگسالی عبور می‌کنند. تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 13 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1402 ساعت: 17:44

کتاب،سرنوشت نوجوانی 17 ساله بنام هیزل است که مبتلا به سرطان است و با شخص دیگری بنام آگوستوس که قبلا به بیماری سرطان مبتلا بوده و الان بهبود یافته است آشنا می شود.یکی از پاهای آگوستوس را بخاطر بیماری اش و خلاصی از سرطان بریده اند.او که بعداً بیماری اش عود می کند و می میرد،قبل از مرگش یادداشتی را برای هیزل جا می گذارد.رمان با خواندن سخنان آگوستوس توسط هیزل به پایان می رسد.او می گوید:آسیب دیدن در این دنیا اجتناب ناپذیر است،اما ما باید انتخاب کنیم که به چه کسی اجازه دهیم به ما صدمه بزند.1402/10/13 تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 19 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1402 ساعت: 17:44

این کتاب جز صد اثر برتر جهان بوده و داستان کتاب حول شخصیت دختری از طبقه متوسط انگلیس بنام الیزابت در قرن ۱۹ میلادی می باشد که مردی مغرور و ثروتمند بنام دارسی دلباخته می شود.شاکله کتاب به غیر از کلام شیوا و عامه پسند اتفاقات داستان،مربوط می شود به غرور دارسی وپیش داوری الیزابت در مورد شخصیت دارسی.دارسی از اشراف و طبقه ثروتمند هست که هرچه خواسته برایش محیا بوده است،زمانی که به الیزابت علاقه خود را با غرور عرضه میدارد اطمینان دارد،الیزابت بخاطر جایگاه و طبقه اجتماعی اش به او جواب مثبت خواهد داد.اما الیزابت بی اعتنا به جایگاه دارسی به او جواب رد می دهد.همین موضوع تلنگری می شود بر دارسی تا طرز فکر خود و نوع نگاهش به اطرافیان تغییر کرده و جهان بینی اش اصلاح شود.و همچنین الیزابت از پیش داوری هایش در مورد شخصیت دارسی پشیمان می شود چرا که الیزابت تنها با دیدن غرور از دارسی تمامی رذایل اخلاقی را به وی نسبت داده بود.در حالی که چنین نبود.و همه این نزدیکی و یکدستی در عقاید و نگرش ها در طبقات مختلف اجتماعی در سایه معجزه عشق به هم وصل و مرتبط گشتند. تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 35 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1402 ساعت: 19:16

این رمان کتابی شاخص در ادبیات آمریکا محسوب می شود.در این کتاب نویسنده تصویری نا متعارف از فرایند بلوغ یک پسر را نشان می دهد.هولدن کالفیلد نه دنیای اطراف خود را درک می کند و نه اصلا تمایلی به درک آن دارد.در واقع، بخش عمده‌ای از کتاب درباره احساس پشیمانی او بابت معلوماتی است که دارد. اگرچه معصومیت او در زمینه‌هایی همچون مدرسه، پول و غریزه جنسی از بین رفته است، ولی هولدن همچنان امیدوار است که بتواند از بقیه بچه‌ها محافظت کرده و آن‌ها را از این موضوعاتی که مختص بزرگسالان هستند دور نگاه دارد.او نسبت به معلم‌ها و والدینش بی‌اعتماد می‌شود، نه تنها به خاطر این که خودش را از آن‌ها جدا کند، بلکه همچنین به دلیل این که نمی‌تواند آن‌ها را درک کند. در واقع تنها بخش خیلی کوچکی از دنیا وجود دارد که هولدن به خوبی می‌فهمد. تنها افرادی که او به آن‌ها اعتماد دارد و مورد احترام قرار می‌دهد عبارتند از الی، برادر مرحومش و فیبی، خواهر کوچک‌ترش. به جز این دو نفر، هولدن بقیه آدم‌ها را حقه‌باز می‌بیند.این پسر با مجموعه ای از خاطرات عمدتا بد تنها می ماند.در بخش‌های پایانی و از طریق مواجهه او با آدم‌های مختلف می‌توان به این نتیجه رسید که او خوددار شده و کم‌تر دیگران را قضاوت می‌کند. این رشد شخصیتی هولدن ناشی از تلاش او برای تبدیل شدن به یک ناتور دشت است. او همچنان از بزرگسالی می‌ترسد و در برابر آن منفعل است، ولی دیگر جایگاه خود را پیدا کرده و می‌خواهد از معصومیت بچه‌های دیگر محافظت کند. او تصور می‌کند همچون شخصی است که لبه صخره‌ای ایستاده و باید مانع سقوط بچه‌های معصومی شود که ناخودآگاه از صخره سقوط کرده و از مرز بین کودکی و بزرگسالی عبور می‌کنند. تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 33 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1402 ساعت: 19:16

این کتاب جز صد اثر برتر جهان بوده و داستان کتاب حول شخصیت دختری از طبقه متوسط انگلیس بنام الیزابت در قرن ۱۹ میلادی می باشد که مردی مغرور و ثروتمند بنام دارسی دلباخته می شود.شاکله کتاب به غیر از کلام شیوا و عامه پسند اتفاقات داستان،مربوط می شود به غرور دارسی وپیش داوری الیزابت در مورد شخصیت دارسی.دارسی از اشراف و طبقه ثروتمند هست که هرچه خواسته برایش محیا بوده است،زمانی که به الیزابت علاقه خود را با غرور عرضه میدارد اطمینان دارد،الیزابت بخاطر جایگاه و طبقه اجتماعی اش به او جواب مثبت خواهد داد.اما الیزابت بی اعتنا به جایگاه دارسی به او جواب رد می دهد.همین موضوع تلنگری می شود بر دارسی تا طرز فکر خود و نوع نگاهش به اطرافیان تغییر کرده و جهان بینی اش اصلاح شود.و همچنین الیزابت از پیش داوری هایش در مورد شخصیت دارسی پشیمان می شود چرا که الیزابت تنها با دیدن غرور از دارسی تمامی رذایل اخلاقی را به وی نسبت داده بود.در حالی که چنین نبود.و همه این نزدیکی و یکدستی در عقاید و نگرش ها در طبقات مختلف اجتماعی در سایه معجزه عشق به هم وصل و مرتبط گشتند. تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 35 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 14:30

این رمان کتابی شاخص در ادبیات آمریکا محسوب می شود.در این کتاب نویسنده تصویری نا متعارف از فرایند بلوغ یک پسر را نشان می دهد.هولدن کالفیلد نه دنیای اطراف خود را درک می کند و نه اصلا تمایلی به درک آن دارد.در واقع، بخش عمده‌ای از کتاب درباره احساس پشیمانی او بابت معلوماتی است که دارد. اگرچه معصومیت او در زمینه‌هایی همچون مدرسه، پول و غریزه جنسی از بین رفته است، ولی هولدن همچنان امیدوار است که بتواند از بقیه بچه‌ها محافظت کرده و آن‌ها را از این موضوعاتی که مختص بزرگسالان هستند دور نگاه دارد.او نسبت به معلم‌ها و والدینش بی‌اعتماد می‌شود، نه تنها به خاطر این که خودش را از آن‌ها جدا کند، بلکه همچنین به دلیل این که نمی‌تواند آن‌ها را درک کند. در واقع تنها بخش خیلی کوچکی از دنیا وجود دارد که هولدن به خوبی می‌فهمد. تنها افرادی که او به آن‌ها اعتماد دارد و مورد احترام قرار می‌دهد عبارتند از الی، برادر مرحومش و فیبی، خواهر کوچک‌ترش. به جز این دو نفر، هولدن بقیه آدم‌ها را حقه‌باز می‌بیند.این پسر با مجموعه ای از خاطرات عمدتا بد تنها می ماند.در بخش‌های پایانی و از طریق مواجهه او با آدم‌های مختلف می‌توان به این نتیجه رسید که او خوددار شده و کم‌تر دیگران را قضاوت می‌کند. این رشد شخصیتی هولدن ناشی از تلاش او برای تبدیل شدن به یک ناتور دشت است. او همچنان از بزرگسالی می‌ترسد و در برابر آن منفعل است، ولی دیگر جایگاه خود را پیدا کرده و می‌خواهد از معصومیت بچه‌های دیگر محافظت کند. او تصور می‌کند همچون شخصی است که لبه صخره‌ای ایستاده و باید مانع سقوط بچه‌های معصومی شود که ناخودآگاه از صخره سقوط کرده و از مرز بین کودکی و بزرگسالی عبور می‌کنند. تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 35 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 14:30

تولستوی در هفتاد سالگی رستاخیز را می نویسد.عصاره عقاید و افکارش را در رمان رستاخیز می ریزد.رستاخیز در دوره ای متولد می شود که تولستوی به پایان یک عمر اندیشه و تجربه خود نزدیک شده و به کمال پختگی رسیده است.کتاب از داستان زندگی دختری از طبقه پایین شروع می شود که در دام وسوسه شاهزاده ای بنام نخلیدف می افتد و نخلیدف در ابتدای جوانی با احساسات پاک به ماسلوآ نزدیک می شود و دلداده همدیگر می شوند اما پس از وقفه طولانی در که از دیدارشان می گذرد،نخلیدف دیدگاهش متفاوت می شود و ماسلوآ را فقط به چشم فرونشاندن هوس می بیند،ماسلوآ تسلیم می شود و نخلیدف پس از آنکه دامان ماسلوآ را لکه دار میکند او را با بچه ای در شکم تنها می گذارد.ماسلوآ به فلاکت کشیده می شود و بچه اش هنگام تولد می میرد.از فقر و نداری و بی کسی به فحشا کشیده میشود.بعد از سال ها به اتهام قتل یکی از مشتری هایش دادگاهی میشود و دادگاه به اشتباه حکم قاتل را برای ماسلوآ صادر میکند،در نتیجه ماسلوآ زندانی و باید به سیبری تبعید شود.دادگاهی که از قضا نخلیدف عضو هیئت منصفه آن و خود دخیل در صدور این حکم اشتباه بود.اتفاقی که وجدان خفته نخلیدف را بیدار و او را به دادخواهی از ماسلوآ و سایر زندانیانی که بی گناهی شان محرز بود ملتزم کرد.نخلیدف برای جبران ظلمی که در حقش کرده بود به ماسلوآ درخواست ازدواج داد و پیگیر کارهایش شد و همراه او راهی سیبری شد.لیکن ماسلوآ در زندان شیفته علاقه خالصانه مرد دیگری می شود،مردی که مهر و محبت او، به نظر وی، به خلاف مهر و محبت نخلیدف، با بازخرید گناه توجیه نمی­‌شود.در ضمن این کتاب به شکل ماهرانه و با تمام جزئیات اوضاع زندان ها و زندانیان و دستگاه قضایی روسیه آن دوران را شرح و مورد انتقاد قرار میدهد.نویسنده در پایا تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 48 تاريخ : پنجشنبه 31 فروردين 1402 ساعت: 17:22

در بین تمام کتاب‌هایی که با موضوع جنگ نوشته شده است بدون تردید کتاب در غرب خبری نیست یکی از بهترین‌هاست. کتابی که به پس از مطالعه احتمالا جزء فراموش‌نشدنی‌ترین کتاب‌هایی خواهد بود که خوانده‌اید.اریش ماریا رمارک در کتاب در غرب خبری نیست با نگاهی خشک و واقع‌بینانه به کوچکترین لحظات وحشت و بیدادگری، پلیدی و فرومایگی، رقت و ترس و بزرگمنشی، سرگذشت گروهی از سربازان جوان و سرگردان آلمانی را می‌نویسد که در پیچ و خم روزهای جنگ اول جهانی نومیدانه جنگیدند و رنج کشیدند.کتاب در غرب خبری نیست نه اتهام است، نه اعتراف و نه به هیچ وجه ماجرایی قهرمانی، زیرا مرگ برای کسانی که با آن دست به گریبان‌اند، ماجرا به شمار نمی‌آید. این کتاب از نسلی از انسان‌ها صحبت می‌کند که جسمشان را از مهلکه به در بردند ولی زندگی‌شان در جنگ نابود شد.اریش ماریا رمارک در سال ۱۸۹۸ در آلمان به دنیا آمد. جوانی او همزمان با جنگ جهانی اول بود و به زیر پرچم خوانده شد تا در جبهه غرب نبرد کند. بنابراین نویسنده با آنچه در کتاب آمده است به خوبی آشناست. پس از اتمام جنگ، رمارک به آلمان بازگشت و دست به کارهای مختلف زد اما در آخر خبرنگار روزنامه شد و در سال ۱۹۲۹ کتاب در غرب خبری نیست را منتشر کرد. کتابی که ساده و روان بود و مردم جهان را از وحشت جنگ آگاه می‌کرد. رمارک بین سال‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۹ خانه‌ای در سوئیس بنا کرد و بر آن بود موقتی در آن زندگی کند اما رژیم نازی کتاب‌های او را که ضد جنگ بود، در آلمان توقیف و تابعیت او را لغو کرد.کتاب صحنه‌های جنگ را آنقدر ملموس و واقعی توصیف کرده که در تمام لحظات خواندن، خواننده را نیز درگیر می‌کند. مهم‌ترین جنبه کتاب نیز ضد جنگ بودن آن است، جنگی که آدم‌های بی‌گناه را به جان هم می‌اندازد، جنگی که حت تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 61 تاريخ : پنجشنبه 31 فروردين 1402 ساعت: 17:22

تولستوی در هفتاد سالگی رستاخیز را می نویسد.عصاره عقاید و افکارش را در رمان رستاخیز می ریزد.رستاخیز در دوره ای متولد می شود که تولستوی به پایان یک عمر اندیشه و تجربه خود نزدیک شده و به کمال پختگی رسیده است.کتاب از داستان زندگی دختری از طبقه پایین شروع می شود که در دام وسوسه شاهزاده ای بنام نخلیدف می افتد و نخلیدف در ابتدای جوانی با احساسات پاک به ماسلوآ نزدیک می شود و دلداده همدیگر می شوند اما پس از وقفه طولانی در که از دیدارشان می گذرد،نخلیدف دیدگاهش متفاوت می شود و ماسلوآ را فقط به چشم فرونشاندن هوس می بیند،ماسلوآ تسلیم می شود و نخلیدف پس از آنکه دامان ماسلوآ را لکه دار میکند او را با بچه ای در شکم تنها می گذارد.ماسلوآ به فلاکت کشیده می شود و بچه اش هنگام تولد می میرد.از فقر و نداری و بی کسی به فحشا کشیده میشود.بعد از سال ها به اتهام قتل یکی از مشتری هایش دادگاهی میشود و دادگاه به اشتباه حکم قاتل را برای ماسلوآ صادر میکند،در نتیجه ماسلوآ زندانی و باید به سیبری تبعید شود.دادگاهی که از قضا نخلیدف عضو هیئت منصفه آن و خود دخیل در صدور این حکم اشتباه بود.اتفاقی که وجدان خفته نخلیدف را بیدار و او را به دادخواهی از ماسلوآ و سایر زندانیانی که بی گناهی شان محرز بود ملتزم کرد.نخلیدف برای جبران ظلمی که در حقش کرده بود به ماسلوآ درخواست ازدواج داد و پیگیر کارهایش شد و همراه او راهی سیبری شد.لیکن ماسلوآ در زندان شیفته علاقه خالصانه مرد دیگری می شود،مردی که مهر و محبت او، به نظر وی، به خلاف مهر و محبت نخلیدف، با بازخرید گناه توجیه نمی­‌شود.در ضمن این کتاب به شکل ماهرانه و با تمام جزئیات اوضاع زندان ها و زندانیان و دستگاه قضایی روسیه آن دوران را شرح و مورد انتقاد قرار میدهد.نویسنده در پایا تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 64 تاريخ : پنجشنبه 24 فروردين 1402 ساعت: 19:05

در بین تمام کتاب‌هایی که با موضوع جنگ نوشته شده است بدون تردید کتاب در غرب خبری نیست یکی از بهترین‌هاست. کتابی که به پس از مطالعه احتمالا جزء فراموش‌نشدنی‌ترین کتاب‌هایی خواهد بود که خوانده‌اید.اریش ماریا رمارک در کتاب در غرب خبری نیست با نگاهی خشک و واقع‌بینانه به کوچکترین لحظات وحشت و بیدادگری، پلیدی و فرومایگی، رقت و ترس و بزرگمنشی، سرگذشت گروهی از سربازان جوان و سرگردان آلمانی را می‌نویسد که در پیچ و خم روزهای جنگ اول جهانی نومیدانه جنگیدند و رنج کشیدند.کتاب در غرب خبری نیست نه اتهام است، نه اعتراف و نه به هیچ وجه ماجرایی قهرمانی، زیرا مرگ برای کسانی که با آن دست به گریبان‌اند، ماجرا به شمار نمی‌آید. این کتاب از نسلی از انسان‌ها صحبت می‌کند که جسمشان را از مهلکه به در بردند ولی زندگی‌شان در جنگ نابود شد.اریش ماریا رمارک در سال ۱۸۹۸ در آلمان به دنیا آمد. جوانی او همزمان با جنگ جهانی اول بود و به زیر پرچم خوانده شد تا در جبهه غرب نبرد کند. بنابراین نویسنده با آنچه در کتاب آمده است به خوبی آشناست. پس از اتمام جنگ، رمارک به آلمان بازگشت و دست به کارهای مختلف زد اما در آخر خبرنگار روزنامه شد و در سال ۱۹۲۹ کتاب در غرب خبری نیست را منتشر کرد. کتابی که ساده و روان بود و مردم جهان را از وحشت جنگ آگاه می‌کرد. رمارک بین سال‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۹ خانه‌ای در سوئیس بنا کرد و بر آن بود موقتی در آن زندگی کند اما رژیم نازی کتاب‌های او را که ضد جنگ بود، در آلمان توقیف و تابعیت او را لغو کرد.کتاب صحنه‌های جنگ را آنقدر ملموس و واقعی توصیف کرده که در تمام لحظات خواندن، خواننده را نیز درگیر می‌کند. مهم‌ترین جنبه کتاب نیز ضد جنگ بودن آن است، جنگی که آدم‌های بی‌گناه را به جان هم می‌اندازد، جنگی که حت تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 65 تاريخ : پنجشنبه 24 فروردين 1402 ساعت: 19:05

تولستوی در هفتاد سالگی رستاخیز را می نویسد.عصاره عقاید و افکارش را در رمان رستاخیز می ریزد.رستاخیز در دوره ای متولد می شود که تولستوی به پایان یک عمر اندیشه و تجربه خود نزدیک شده و به کمال پختگی رسیده است.کتاب از داستان زندگی دختری از طبقه پایین شروع می شود که در دام وسوسه شاهزاده ای بنام نخلیدف می افتد و نخلیدف در ابتدای جوانی با احساسات پاک به ماسلوآ نزدیک می شود و دلداده همدیگر می شوند اما پس از وقفه طولانی در که از دیدارشان می گذرد،نخلیدف دیدگاهش متفاوت می شود و ماسلوآ را فقط به چشم فرونشاندن هوس می بیند،ماسلوآ تسلیم می شود و نخلیدف پس از آنکه دامان ماسلوآ را لکه دار میکند او را با بچه ای در شکم تنها می گذارد.ماسلوآ به فلاکت کشیده می شود و بچه اش هنگام تولد می میرد.از فقر و نداری و بی کسی به فحشا کشیده میشود.بعد از سال ها به اتهام قتل یکی از مشتری هایش دادگاهی میشود و دادگاه به اشتباه حکم قاتل را برای ماسلوآ صادر میکند،در نتیجه ماسلوآ زندانی و باید به سیبری تبعید شود.دادگاهی که از قضا نخلیدف عضو هیئت منصفه آن و خود دخیل در صدور این حکم اشتباه بود.اتفاقی که وجدان خفته نخلیدف را بیدار و او را به دادخواهی از ماسلوآ و سایر زندانیانی که بی گناهی شان محرز بود ملتزم کرد.نخلیدف برای جبران ظلمی که در حقش کرده بود به ماسلوآ درخواست ازدواج داد و پیگیر کارهایش شد و همراه او راهی سیبری شد.لیکن ماسلوآ در زندان شیفته علاقه خالصانه مرد دیگری می شود،مردی که مهر و محبت او، به نظر وی، به خلاف مهر و محبت نخلیدف، با بازخرید گناه توجیه نمی­‌شود.در ضمن این کتاب به شکل ماهرانه و با تمام جزئیات اوضاع زندان ها و زندانیان و دستگاه قضایی روسیه آن دوران را شرح و مورد انتقاد قرار میدهد.نویسنده در پایا تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 84 تاريخ : چهارشنبه 9 فروردين 1402 ساعت: 13:06